10 ماهگی تاج سر
سلام تاج سرم پسرم 10 ماهگیت مبارک حالا پیشرفتای این ماهت: اگه چیزی بخوای و بهت ندیم خونه رو با صدات و جیغات دو تا میکنی هر چی بزرگتر میشی با آبجی بیشتر به مشکل برمیخوری هرچی برمیداره میخوای ازش بگیری نده جییییییییییییییییییییییغ میکشی و میزنی زیر گریه 9 ماه و 23 روزت که بود گفتی بَ بَ ولی بعد دو سه روز دیگه انگار فراموش کردی هرچی میگیم بگو بَ بَ میگی مَ مَ دیگه مادری گفتن همون دو سه روز هم بخاطر دلخوشی بابات گفتی بازی اتل متل رو خیلی دوست داری شعرش رو که برات میخونم با دو دستت میزنی به پاهات و میخندی برای پوشک کردن و لباس گرم پوشیدن برات مکافات دارم اغلب آبجیت میاد دستات رو برای پوشک کردنت میگیره که به خودت ن...
نویسنده :
هستی مامی
17:35
بهداشت 9 ماهگی
حدودا یه هفته پیش بردیمت بهداشت چکاپت به شرح زیر: قد : 71 سانت دور سر : 44.9 وزن : 8500 گفت دو هفته دیگه باز ببرمت وزن 7 ماهگیت هم 8500 بود بخاطر همین مریضیت خیلی کم کردی جواب آزمایش خونت رو هم بردم نشون دادم گفت کم خونی باید هر طوری شده آهن رو بهت بدم ولی نمیدونم چجوری بهت بخورونم بعدا نوشت: 15 آذر بردمت بهداشت خداروشکر شده بودی 9 کیلو ...
نویسنده :
هستی مامی
20:52
پایان سه هفته مهمون داری و دلتنگی
سلام جیگر مامان از 17 آبان تا دیروز که 8 آذر بود مهمون داشتیم چهار روز عمه هما اومدن پیشمون بعد بابابزرگ و مادر جون یه هشت روزی بودن اونا رفتن دایی مرتضی دو روز اومدن پیشمون و بعدشم مادرجون حلیمه و خاله اعظمی اومدن و دیشب رفتن امروز بابایی هم شیفتن و منم کلی دلم گرفته و بعد از سه هفته تنها شدیم یکم بی حوصله ام خونه خیلی بهم ریخته است ولی دست و دلم به کار نمیره حالا آبجیت هم از صبحی هی میگه بریم خونه خاله زینب بریم خونه خاله هاجر اونا هم که متاسفانه نیستن !!!! بابابزرگ و مادر جون از سفر مشهدشون برات یه بلوز شلوار آوردن و مادرجون حلیمه هم اسباب بازی اوردن برای پسرم، دستشون درد نکنه احتمالا هفته آینده هم دا...
نویسنده :
هستی مامی
20:19
سه روز بستری تو بیمارستان
سلام پسر خوشکلم خیلی خیلی خوشحالم که خوب و سرحالی از اینکه خنده هاتون فضولیاتو میبینم خدامو هزاران بار شکر میکنم یه چند روزی آبریزش بینی داشتی و سرفه میکردی تا اینکه یکشنبه هفته پیش اسهال و استفراغ شدیییید شدی دو بار بردیمت دکتر سه بار بیمارستان فقط دارو میدادن و اَ آر اس که همه شونو بالا میاوردی صبح سه شنبه بردیمت بیمارستان سیدالشهدا تا جمعه بستری شدی خداروشکر خداروشکر الان خیلی بهتری از خدا میخوام هیچ بچه ای مریض نشه این قبل بستری شدنت توخونه پسر بی حال من اورژانس بیمارستان شب اول بخش اطفال روز دوم روز سوم اینم با رقیه خ...
نویسنده :
هستی مامی
19:38
9 ماهگیت مبارک
سلام پسر خوشکلم 9ماهگیت مصادفه با شهادت امام رضا(ع) شهادت مولامون امام هشتممون رو بهت تسلیت میگم 9 ماه از زمینی شدنت گذشت روز به روز بزرگتر و آقا تر میشی از دیدنت به خودم میبالم دوستت دارم پسر نازم عکست باشه سر فرصت این ماه تونستی دست بزنی دو تا دندون دیگه دراوردی فرنی و حریره دوست نداری ولی پوره هویج و سیب زمینی و کیسه برنجی رو خیلی دوست داری علاقه زیادی داری در کشوی لباسای خودتو آبجیتو باز کنی و همه لباساتو بریزی بیرون بعدا نوشت: اینم عکس 9 ماهگی و چند تا عکس هم از ماهی که گذشت ...
نویسنده :
هستی مامی
19:34
مروارید چهارم
سلام پسرم تاج سرم خداروشکرررررر دندون چهارمت هم دراومد 21 آبان 96 در 8 ماه و 23 روزگی دندون بالا سمت راست مبارکت باشه امیدوارم بقیه دندونات هم با کمترین اذیت دربیان دراومدن این دندونت مصادف بود با یک مریضی سخت که خداروشکر از سرت گذشت ...
نویسنده :
هستی مامی
18:46
مروارید سوم
سلام پسر کوه پشت سرم یه خبر دست اول همین یک ساعت پیش دیدم دندون سومت هم لثه های خوشکلت رو سفید کرد مبارکت باشه بخاطر این دندونت چند روز اسهال بودی هنوزم خوب نشدی امیدوارم بزاری عکس بگیرم که برات عکسش رو بزارم دندون بالا سمت چپ 14 آبان در 8 ماه و 16 روزگی میسپارمت بخدا دوستت دارم ...
نویسنده :
هستی مامی
17:54
8 ماهگی
سلام خوشکل مامان 8 ماهگیت مبارک این ماه دیگه پسرم کامل چهاردست و پا میرفت و شروع کرد به واستادن تا جایی که الان دیگه حدودا 30 ثانیه ای وامیسته رو پاش بعد میافته این ماه بهت پوره هویج هم دادم خوشبختانه خیلی دوست داری اوایل که اومدیم کرمان از نیمچه پله آشپزخونه میرفتی بالا ولی پایین نمیاومدی یکی دو بار سعی کردی ولی افتادی ...یه بار آبجی جلوت چهاردست و پا اومد پایین دیگه شما هم یاد گرفتی به بعدش میای پایین همچنان از روروئک بدت میاد و زیاد توش نمیمونی دوستت دارم خوشکل پسرکم میسپارمت به خدا بعدا نوشت : اینم از عکسای این ماهت صبح روز اول که امدیم خونمون..بیدار که شدی تندی اومدی تو ات...
نویسنده :
هستی مامی
19:15
اولین مرواریدها
سلام پسرم دندون اول جلو پایین سمت چپ 14 مهر در 7 ماه و 17 روز و دومین امروز( 25 مهر) جلو پایین سمت راست در 7 ماه و 28 روزگی عزیزم بالاخره تا حدودی راحت شدی فکر کنم یه ماه شده بود که سرفه میکردی و آبریزش بینی داشتی خدا رو از این بابت شاکرم ...
نویسنده :
هستی مامی
19:11