۲۳ ماهگیت مبارک عزیزکم
سلام پسرم سلام عشق مامان
چشم روهم میگذارم ماه به ماه میگذره و بزرگتر و مردتر میشی
۲۳ ماهگیت مبارک عزیزم😄😄
ببخشید چند مدته خیلی گرفتارم نمیشه بیام و برات بنویسم این مدت کلی اتفاق و ماجراها بوده که سرفرصت میام و برات مینویسم
از پیشرفتات بگم که از ۲۰ دی ماه تو اتاق خودت و زهرا با هم دیگه میخوابین خداروشکر
صحبت کردنت پیشرفت انچنانی نکرده.نون رو میگی نو من رو یه روز گفتی ولی از فرداش به من گفتی نه☹به افتاد هم میگی آبیز😲
ماشاءالله بعد از شیر گرفتنت خیلی اشتهات خوب شده علاقه زیادی به آلو داری .شبا هم دیگه میخوابی تا صبح نماز
سحرخیزم هستی ساعت ۷ دیگه بیداری 😘
توی تولید آشغال خیلی فعالی هر چی جارو کنم باز میبینم همه جا کثیفه😣
کلی با ابجی بازی میکنین به شوخیای هم میخندین و من کلی ذوق میکنم😍
دندونات همچنان ۱۶ تاست
از مسواک بدت میاد نمیدونم چجوری عادتت بدم😦
عاشق آب بازی و حمامی .ولی نوبت به شستن که میرسه دیگه واویلا مخصوصا سرت😄
یه ماهی مریض بودی متاسفانه خیلی وزن کم کردی(۱۰ و ۳۰۰😖).ان شاءالله سالم باشی همیشه😍
خیلی دوستت دارم آقا سید علی مامانی😉
یه سری از عکسات
ابجی جان دستت رو میشوره😄
علی عکس یلدای ابجیشو خیلی دوست داره😍😍برداشته دیگه نمیده😏
عکاس خود اقا پسر😄
لباسای عیدت
علی ۲۲ ماهه من
علی درحال زعفرون پاک کردن😉
شله زرد خوردنش😅(از وقتی از شیر گرفتمت خودت غذاتو میخوری)😘😘