۲۴ ماهگی😄
سلام بزرگمرد کوچک خونم
پسر کوچولوی من شده ۲ ساله
به ابجی میگی گاگا😐
اعداد رو هم میگی دو ته ده😁
جیش رو هم میگی ولی نه برای خودت.مثلا ابجی تو دستشویی باشه ازت بپرسم ابجی کجاست میگی جیشششش
عکسات:
۳ بهمن
پیراهنم برات خریدیم
مبارکت باشه😘
بعد کلی گریه کردن😭تو تاب خوابت برد😐
خرابکاری
۱۱ بهمن پارک مادر نمایشگاه دهه فجر
و یه ربع توپ بازی😍
برای دفترچه بیمت عکس لازم داشتیم شما هم خیلی همکاری کردی😖روی صندکی ننشستی که هیچ حتی تو بغل بابا هم راصی نشدی همکاری کنی😤
اینم عکست😲
۱۶ بهمن جشن دهه فجر دعوت بودیم
درحال دست زدن
رو سقف دنبال پروانه میگشتی😂(میخواستی گوشی رو ازم بگیری گفتم پروانه کوش؟!نگاه سقف کردی پروانه پیدا کنی)😆
۲۱ بهمن خبر فوت دایی طه رو شنیدیم
۲۲ بهمن با مادرجون رفتیم بوشهر تا ۲۶ بهمن
زیاد وقت تفریح نداشتیم
چند تا عکس یادگاری از این سفر
یکی از نشانه های قدرت و بزرگی خدای مهربونمون😍(بردسیر رو که رد کردیم بارون شروع شد تاااا نزدیکای بوشهر...از سر برگشت هم اکثر جاها هوا بارونی بود😁)
نهار خونه دایی مسعود میگو کبابی
دلوار
تو مسیر همینجوری نشسته میخوابیدی😁😂
ابشار دشت ارژن
این کفشو دیشب همین کرمان برات خریدم مبارکت باشه😍😍